جدول جو
جدول جو

معنی محسن آباد - جستجوی لغت در جدول جو

محسن آباد(مُ سِ)
دهی است از دهستان فراهان بالا بخش فرمهین شهرستان اراک، واقع در 13هزارگزی خاور فرمهین و13هزارگزی راه عمومی با 253 تن سکنه. آب آن از قنات و رودخانه و راه آن مالرو است و از طریق فرمهین اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محنت آباد
تصویر محنت آباد
جای پر از محنت و مشقت، کنایه از دنیا
فرهنگ فارسی عمید
(مُ سِ)
دهی است از دهستان دربقاضی بخش حومه شهرستان نیشابور. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(غِسْ وَلْ لَ)
دهی است از دهستان میان جام بخش تربت جام شهرستان مشهد که در یک هزارگزی خاور تربت جام و یک هزارگزی شمال اتومبیل رو قلعۀ حمام قرار دارد. جلگه ای و معتدل است. سکنۀ آن 114 تن شیعه و حنفی و فارسی زبانند. آب آن از قنات است. محصول آن غلات، تریاک، بنشن، و شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی است. راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
دهی است از دهستان پائین رخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه، واقع در 25هزارگزی شمال کدکن و سر راه مالرو عمومی کدکن. آب آن از قنات و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(مَ نِ)
دهی است از دهستان آلان بخش سردشت شهرستان مهاباد در 18/5هزارگزی جنوب غربی سردشت و 18هزارگزی جنوب راه بیوران به سردشت و در منطقه کوهستانی و جنگلی معتدل واقع و دارای 125 تن سکنه است. آبش از چشمه و محصولش غلات، توتون، مازو، کتیرا، و شغل مردمش زراعت و گله داری، و صنایع دستی آن جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(مِ دَ رَ)
دهی است از دهستان پائین خواف بخش خواف شهرستان تربت حیدریه. در 56هزارگزی جنوب غربی قصبۀ رود، سر راه شوسۀ عمومی قصبۀ رود به قائن واقع است. 440 تن سکنه دارد. آبش از قنات، شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه و کرباس بافی و راهش اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(مُ سِ)
دهی از دهستان بهنام عرب بخش ورامین شهرستان تهران با 135 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(مُ سِ)
دهی است از دهستان رودبند بخش مرکزی شهرستان لاهیجان، واقع در 38هزارگزی شمال خاوری لاهیجان و 26هزارگزی رودبند با 281 تن سکنه. آب آن از حشمت رود و استخر علی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(مُ سِ)
دهی است از دهستان سراجو بخش شهرستان مراغه با 178 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
دهی است از دهستان سنگان بخش رشخوار شهرستان تربت حیدریه. واقع در 27هزارگزی شمال باختری رشخوارو 9هزارگزی جنوب سنگان. ناحیه ای است واقع در جلگه با آب و هوای گرمسیر. دارای 380 تن سکنه میباشد. از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات، پنبه و بنشن است. اهالی به کشاورزی، گله داری و قالیچه بافی گذران می کنند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهی است از دهستان حومه بخش لشت نشاء شهرستان رشت، واقع در 5500 گزی شمال خاوری لشت نشاء با 456 تن سکنه. آب آن از چاه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(مُ سِ)
دهی است از دهستان زیرکوه بخش قاین شهرستان بیرجند خراسان. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(مُ سِ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد با 133 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(مُ سِ)
دهی است از دهستان یوسف آباد پائین ولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهدبا 221 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(مُ سِ)
دهی است از دهستان سربند بالا بخش سربند شهرستان اراک، واقع در 36هزارگزی جنوب باختری آستانه و 14هزارگزی راه قدیم بروجرد به اراک با 104 تن سکنه. آب آن از قنات و چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
ده کوچکی است از دهستان حصن بخش زرند شهرستان کرمان واقع در 45هزارگزی باختر زرند و ده هزارگزی جنوب راه مالرو زرند به بافق. دارای 11 تن سکنه میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(مُ سِ)
دهی است از دهستان ریوند بخش حومه شهرستان نیشابور. با 181 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(مُ لِ)
دهی است از دهستان حومه خاوری شهرستان رفسنجان، در12هزارگزی شمال باختری رفسنجان و 13هزارگزی شمال شوسۀ رفسنجان به یزد با 270 تن سکنه. آب آن از قنات وراه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
شعبه ای از کوههای البرز که در قسمت جلگۀ ایالت تهران تا کویر پیش رفته
لغت نامه دهخدا
(مَهَْ)
دهی است از دهستان پایین شهرستان نهاوند، واقع در 14 هزارگزی باختر نهاوند و سه هزارگزی گیان. جلگه. سردسیر. دارای 1500 تن سکنه. آبش از چشمه و چاه و رود خانه جهان و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان پشت بسطام بخش قلعه نو شهرستان شاهرود، واقع در 16هزارگزی جنوب خاوری قلعه نو، با 151 تن سکنه، آب آن از قنات و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است از دهستان غار بخش ری شهرستان تهران، واقع در 2 هزارگزی باختری راه شوسۀ قم به تهران با 93 تن جمعیت، آب آن از قنات راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است ازدهستان للک بخش مرکزی شهرستان گرگان، واقع در 24 هزارگزی خاور گرگان با 445 تن سکنه، آب آن از رودخانه و قنات و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(سا)
دهی است از دهستان آشتیان بخش طرخوران شهرستان اراک واقع در 15 هزارگزی جنوب خاوری طرخوران با 337 تن سکنه آب آن از قنات و راه آن مالرو است. از سکنه عده ای برای کارگری به تهران می روند. مزارع خان بلاغی و قره قاش جزء موسی آباد است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهی است از دهستان کامفیروز بخش اردکان شهرستان شیراز، واقع در52هزارگزی خاور اردکان و 3هزارگزی راه فرعی خانی من به پل خان با 460 تن سکنه. آب آن از رود خانه بستک و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
دهی از دهستان بهنام عرب است که در بخش ورامین شهرستان تهران واقع است و 462 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(مِ نَ)
جای محنت. محنت کده:
کسی کو شدی ناامید از جهان
در آن محنت آباد گشتی نهان.
نظامی.
سینۀ من کاسمان درخون اوست
از خرابی محنت آبادست باز.
؟
، کنایه از دنیاست:
چو روزی بگذرم زین محنت آباد
از آن ترسم کزین هم ناوری یاد.
نظامی.
که ای بلندنظر شاهباز سدره نشین
نشیمن تو نه این کنج محنت آباد است.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(مَ رَ مِ بِ قَ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد با 66 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان غار بخش ری شهرستان تهران واقع در 12 هزارگزی جنوب ری با 294 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(سو سَ)
دهی است از دهستان مرگور بخش سلوانا شهرستان ارومیه. دارای 135 تن سکنه. آب آن از درۀ بینار و چشمه. محصول آنجا غلات، توتون، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
نام یکی از دعات اسماعیلیه. معاصر ابن الندیم، به بغداد و پس از نفی و تبعید شیرمدی دیلمی به آذربایجان رفته است. (از ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
منسوب است به حسن آباد که قریه ای است از قرای اصفهان، حسناباذی. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حسن آباد
تصویر حسن آباد
سیمین دشت ایستگاه شماره 24 راه آهن مازندران
فرهنگ لغت هوشیار
مست آباد جایی پر از محنت و مشقت: سینه من کاسمان در خون اوست از خرابی محنت آبادست باز. (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
محنت سرا، محنتستان، محنت کده
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از توابع بیرون بشم کلاردشت
فرهنگ گویش مازندرانی